English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7369 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abate U بزورتصرف کردن کاهش
abated U بزورتصرف کردن کاهش
abates U بزورتصرف کردن کاهش
abating U بزورتصرف کردن کاهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
deflating U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflate U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates U خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
put-down U پست کردن کاهش دادن
put-downs U پست کردن کاهش دادن
put down U پست کردن کاهش دادن
to kern a letter U فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decreased U کاهش دادن کاهش
compacts U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
to kern U کاهش دادن [و تنظیم کردن ] فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
compact U کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
to anneal U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
slowdowns U کاهش
slowdown U کاهش
degression U کاهش
decreased U کاهش
subrtraction U کاهش
decrement U کاهش
rebate U کاهش
deduction U کاهش
decrease U کاهش
subtraction U کاهش
wastage U کاهش
spoiling U کاهش
spoiled U کاهش
devaluation U کاهش
acceptances U کاهش
acceptance U کاهش
depreciatory U کاهش
mitigation U کاهش
decreases U کاهش
spoils U کاهش
declining U کاهش
spoil U کاهش
declines U کاهش
declined U کاهش
decline U کاهش
downturn U کاهش
diminution U کاهش
rebates U کاهش
reductions U کاهش
downturns U کاهش
abatement U کاهش
scale down U کاهش
imminution U کاهش
concession U کاهش
reduction U کاهش
shrinkage U کاهش
dampers U کاهش
slow down U کاهش
damp U کاهش
dampest U کاهش
relief U کاهش
attenuation U کاهش
reduce/enlarge U کاهش
falling-off U کاهش
subraction U کاهش
falling off U کاهش
tax deduction U کاهش مالیات
reduction ratio U نسبت کاهش
abatable U کاهش پذیر
speed reduction U کاهش سرعت
decrement U میزان کاهش
decrease in value U کاهش ارزش
detraction U کاهش کسرشان
detraction U کاهش توجه
anaphrodisia U کاهش شهوت
tax cuts U کاهش مالیات
taper off U کاهش یافتن
clemmensen reduction U کاهش کلمنسنی
palliation U کاهش درد
wane U کاهش یافتن
scale down U کاهش تدریجی
wage cuts U کاهش دستمزد
wany U کاهش یافته
waney U کاهش یافته
scale down U کاهش مقیاس
waned U کاهش یافتن
easing U کاهش درد
reductionism U کاهش گری
reduction factor U ضریب کاهش
reduction of armamentes U کاهش تسلیحات
waning U کاهش یافتن
abatement [of pain] U کاهش درد
relief [from pain] U کاهش درد
alleviation U کاهش درد
easement U کاهش درد
decrementation U کاهش پلهای
wanes U کاهش یافتن
logarithmic decrement U کاهش لگاریتمی
depopulation U کاهش نفوس
reductional U تبدیل کاهش
depreciation U کاهش بها
mark down U کاهش قیمت
mark down U کاهش قیمتها
minuend U کاهش یاب
mitigative U مایه کاهش
monetary contraction U کاهش پول
fall in temperature U کاهش دما
drop in temperature U کاهش دما
deceleration U کاهش سرعت
lapse time U زمان کاهش
lapse rate U اهنگ کاهش
indiminishable U کاهش ناپذیر
shrink U کاهش یافتن
intensity decrease U کاهش شدت
shrinking U کاهش یافتن
shrinks U کاهش یافتن
lessen U کاهش دادن
reduction U کاهش احیاء
lessened U کاهش دادن
lessening U کاهش دادن
reductions U کاهش احیاء
abatement U کاهش الودگی
drive reduction U کاهش سائق
rebates U تخفیف کاهش
slakes U کاهش فرونشستن
disinflation U کاهش ورم
disinflation U کاهش تورم
devaluation U کاهش نرخ
dishoarding U کاهش ذخیره
reduces U کاهش یافتن
reduce U کاهش یافتن
slake U کاهش فرونشستن
dishoarding U کاهش اندوخته
extinction U کاهش نور
lessens U کاهش دادن
palliation U کاهش دادن
palliator U کاهش دهنده
disinvestment U کاهش سرمایه
deduction U کاهش تفریق
decrease U کاهش یافتن
rebate U تخفیف کاهش
slaked U کاهش فرونشستن
reducing U کاهش یافتن
decreased U کاهش یافتن
decreases U کاهش یافتن
price reduction U کاهش قیمت
prereduction U کاهش اولیه
contractura U [کاهش میله ستون در کف]
slump U کاهش فعالیت رکود
slumped U کاهش فعالیت رکود
to peter out U تدریجا کاهش یافتن
attrition U کاهش توان رزمی
correction for attenuation U اصلاح برای کاهش
decreases U کاهش یافتن یا کم شدن
depletion U کاهش منابع طبیعی
slumping U کاهش فعالیت رکود
slumps U کاهش فعالیت رکود
to cut back [on] something U چیزی را کاهش دادن
to cut down [on] something U چیزی را کاهش دادن
break in share prices U کاهش قیمت سهام
depreciation U کاهش بها استهلاک
alleviation of suffering U کاهش درد و رنج
to cut something U چیزی را کاهش دادن
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
brown out U کاهش جریان برق
disparagement U خوار شماری کاهش
decrease endorsement U تصدیق یا تائید کاهش
decreased U کاهش یافتن یا کم شدن
deprecation of silver U کاهش ارزش سیم
decrease U کاهش یافتن یا کم شدن
depreciation of currency U کاهش ارزش پول
irreducible representation U نمایش کاهش ناپذیر
reductions U تحویل استحاله کاهش
depreciation of the exchange rate U کاهش نرخ ارز
oxidation reduction potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
currency depreciation U کاهش ارزش پول
cut back U کاهش ناگهانی تولید
mitigatory U مایه کاهش یا ارامش
flashing U کاهش حوزه مغناطیسی
decrement U کاهش میزان یک متغیر
extenuation U کاهش اهمیت جرم
redox system U سیستم اکسایش- کاهش
reduced mass U جرم کاهش یافته
reducible representation U نمایش کاهش پذیری
credit squeeze U کاهش حجم اعتبار
reduction U تحویل استحاله کاهش
redox potential U پتانسیل اکسایش- کاهش
devalution U کاهش ارزش پول
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
devaluation U کاهش ارزش پول
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com